حیات معقــــول



 

انقلاب اسلامی ؛ نظمی در عرض نظم نوین جهانی(20 )

چکیده

سلفی گران و متحجران سطحی نگرمذهبی

 تاکنون به چهار تهدید تمدنی تحت عناوین دولتهای متخاصم ، گروههای معاند ، سرمایه داران وطن گریز و پوچ گرایان پرداختیم و بطور مجمل مطالبی درباره تهدیدات محتمل آنها برشمردیم . همچنین پیشنهاداتی جهت پیشگیری از عوارض مخرب گروههای مذکور ، ارائه گردید. اینک به چکیده پنجمین تهدید تمدنی با موضوع «سلفی گری و تحجر» می پردازیم .

سلفی گری و تحجر دو اصطلاح اند که اولی در میان اهل سنت و دومی در میان اهل تشیع رایج است و به نوعی دو روی یک سکه اند .

با مروری در آراء و اندیشه سلفی گری در خواهیم یافت که این تفکر علیرغم متمسک شدن به کتاب و سنت ، ختم به تکفیر گرایی می گردد . سلفی ها بر این باورند که دانش های عقلی بشری مانند حکمت و فلسفه ، فتنه اند ، زیرا سبب بی نیازی انسان به خداومد می شوند.

 ابن تیمیه شیعیان را منشأ همه فتنه ها در جهان اسلام معرفی می کند و معتقد است جنگ با آنها ، از جنگ با خوارج و مغولان بهتر است . او به همین دلیل داوطلب همراهی با مغولان ، در جنگ با شیعیان دروزی در منظقه کسروان شد

اما در میان شیعیان ، تحجر واژه ای است که به قشری از خشکه مقدسان اطلاق می شود که با بررسی کلامی آن در می یابیم که از حیث مبنایی شبیه به سلفی گران در اهل سنت است.

  استاد مطهری با قاطعیت تاکید می نماید که این دو پدیده ، شوم و ویرانگرند و گسترش آنها به معنای گسترش جمود و جهل است ، بنابراین جریان انقلاب اسلامی که در پی تمدن سازی است باید خود و جامعه را از آسیب های این دو تهدید ویرانگر مصون دارد . جریان انقلاب باید بداند که استکبار جهانی چشم طمع به این دو پدیده دارد و از هر کدام به نحوی در تخریب دستاوردهای انقلاب اسلامی سود می برد تا مانع از تحقق آرمانهای انقلاب گردد .

دستورالعمل پنج مرحله ای شهید مطهری برای خنثی سازی تهدیدات ناشی از جهل و جمود که بسیار دقیق تنظیم گردیده میتواند بستری برای برنامه ریزان در این عرصه باشد.



پوچ گرایان

اشاره: در شماره های گذشته تهدیدات محتمل علیه یک تمدن را مطرح نمودیم . ابتدا از دولتهای متخاصم و گروههای معاند مطالبی را مطرح نمودیم و بطور مختصر تاکید گردید که باید دولتهای متخاصم را بر اساس تضاد منافع و عمق استراتژیک آنها طبقه بندی نموده تا با هر کدام بر اساس یک الگوی منطقی تعامل یا چالش صورت گیرد ( رجوع به شماره 6) ؛ همچنین برای برخورد با گروههای معاند پنج راه کار مؤثر را بر شمردیم (رجوع به شماره 17) و بالاخره از سرمایه داران وطن گریز بعنوان یک تهدید شوم نام بردیم و چهار گام اساسی بمنظور تبدیل تهدید به فرصت را ارائه نمودیم (رجوع به شماره 18 ) ؛ اینک به چهارمین تهدید تمدنی یعنی « پوچ گرایی» می پردازیم .

پوچ گرایی در فلسفه , هیچ انگاری ، نیست انگاری یا نیهیلیسم نامیده می شود و به حالتی گفته می شود که انسان ناتوان از دریافت معنای زندگی می شود . به عبارت دیگر هر گاه تعارض میان تمایلات بشر در یافتن ارزشها یا جاذبه های درونی با واقعیات بیرونی با شکست مواجه  شود ،  برای پذیرش موضوعی بنام پوچ گرایی آماده می شود .

تاریخچه پوچ گرایی به لحاظ تفکرات فلسفی از دیرینه ای طولانی برخوردار است و شاید اولین فیلسوفی که در این باره سخن به میان آورده است گرگیاس حکیم یونانی قرن پنجم قبل از میلاد باشد . اما نیچه فیلسوف مشهور قرن 19 آلمان بیش از هر فیلسوف دیگری به نقد باور های پوچ گرانه پرداخت .

نیچه هیچ انگاری را یکی از پدیده های شایع در فرهنگ غرب دانست و بر این باور بود که پیامدهای نابودگر آن در نهایت تمامی احکام اخلاقی ، مذهبی و متافیزیکی را به تباهی می کشاند و بزرگترین بحران تاریخ بشر را فراهم خواهد نمود .

بسیاری از دانشمندان مشفق مغرب زمین همچون نیچه و الکسیس کارل معتقدند که مدرنیسم علیرغم آثار مثبت خود ، بر شدت و غلظت پوچ گرایی افزوده , زیرا بسیاری از سنت های نیاکان را که برای قرنها عامل آرامش جوامع انسانی بوده است را با طوفان های خود درنوردیده و شرایط مرگباری را بوجود آورده است .

این تفکر در نتیجه ویرانی های حاصل از دو جنگ اول و دوم جهانی به شدت رشد نمود و از شکل فردی خارج و در پیدایش سازمانها و مکاتب اجتماعی , خود را بروز داد .امروز نیهلیسم بیانگر فرم خاصی از ماتریالیسم (مادیگری) است که علیه منابع قدرت ناشی از حکومت ، مذهب و خانواده مبارزه می کند .

اگر پوچ گرایی از تاریخی کهن برخوردار است ، چون ریشه در عوامل درون ذاتی و برون ذاتی دارد , عواملی مانند نابسامانی های تربیتی ، عقده ها و حقارت ها و یا عواملی مانند نابسامانی های اجتماعی و دگرگونی ارزش ها . بطور کلی ، هیچ گاه نمی توان یک عامل را سبب پوچ گرایی معرفی نمود ، همانطور که نمی توان قوت و ضعف آنرا در افراد یا در جامعه یکسان فرض نمود . برای نمونه ممکن است هیچ انگاران چه بصورت فردی و یا به شکل جمعی ، با پذیرش پوچی به سبک خاصی از زندگی بدون هیچ مذهب و محدودیت اخلاقی ادامه دهند و یا بصورت فرد یا جمعی اقدام به خود کشی یا فرار از هستی نمایند !

چه عواملی باعث می گردد که انسان ناتوان از دریافت معنای زندگی می گردد ؟           فلاسفه گفته اند که ذهن برخی از انسانها ناتوان از یافتن پاسخ صحیح و درست به دو پرسش می شود : نخست , معمای آفرینش و سپس راز مرگ !                                        از کجا آمده است ؟ بهر چه آمده است و به کجا می رود؟ این پرسش ها برای هرکسی پیش می آید ، هم برای خیام و هدایت و هم برای فارابی ، ابن سینا و مولوی !

اما امثال فارابی ، ابن سینا و مولوی به دلیل برخورداری از یک نظام فلسفی دقیق مبتنی بر پایه های دینی به بیراهه کشانده نشده اند ولی امثال خیام و هدایت چون فاقد اندیشه های دقیق فلسفی بوده اند عاجز از دریافت پاسخ صحیح بوده و نهایتا روح کنجکاو آنها به بن بست فلسفی برخورده و سرخورده از این بن بست , از پوچی سردرآورده اند !

همچنین موضوع مرگ که اشتباها با نیستی معنا می شود ، بسیاری از افراد بشر را به سوی یاس ، بدبینی و نهایتا پوچی می کشاند . خودخواهی و خودشیفتگی افراطی افراد ، بستر را برای یاس و بدبینی فراهم می کند ؛ زیرا چنین افرادی به لذائذ زندگی و کامیابی از شهوات بطرز پیچیده و دشواری وابسته می شوند و هرگاه به یاد مرگ و زودگذر بودن لذائذ زندگی می افتند ، از فناپذیری خود دچار یاس و نومیدی شده و بدون داشتن استدلال و برهانی ,تصور می کنند که بی دلیل به این جهان برهوت پرتاب شده و دیری نخواهد پائید که طعمه مرگ می شوند .

مفاهیمی که در باره نیهیلیسم مطرح گردید بقدر  نمی از یم بود  که گفته شد . آنچه برای این مقاله مهم و مرتبط است ، آسیبی است که از ناحیه چنین اندیشه ای بر تمدن وارد می گردد . زیرا چنین افرادی , نه تنها از تمدن گریزانند بلکه به گونه ای خاص ، تمدن ستیزند ! خطر این تفکر زمانی حساس می شود که کسانی از درون و  بیرون بخواهند این افراد را سازماندهی کنند .

اولین اقدام عملی آنها پراکندن بذر نومیدی در افراد مستعد بمنظور کاهش اعتماد اجتماعی به نظام ی است . خطرناکتر زمانی است که استکبار جهانی از این پدیده به نفع مقاصد شوم خود بهره برادری می کند و برای سازماندهی آنها انواع بودجه ها را تخصیص می دهد و این افراد چه بدانند و چه ندانند به سربازان خط مقدم دشمن تبدیل می شوند .

بی اعتمادی به حکومت ، بی اعتمادی به مذهب و بی اعتمادی به خانواده ، ارکان اعتقادی این افراد خواهد بود .

بی تردید اولین اقدام باید رصد نمودن مؤلفه های فوق باشد . باید آمار دقیق و متقنی , آنهم بطور مرتب از مؤلفه های مذکور را رصد نمود . باید زمینه و بستر بی اعتمادی را نه با شعار بلکه با شعور و درایت خشکاند . باید هشدار های لازم را به مسئولان نظام ، مذهب و والدین رساند . باید سازوکارهای فرهنگی و اجتماعی مورد نیاز را برای به حداقل رساندن این آسیب که در دستور کار نهادهای استکباری قرار دارد تأسیس نمود .

امروز بخش عظیمی از این وضعیت ناهنجار ناشی از شرایط سخت اقتصادی و بدتر از آن فساد برخی از مسئولان و ناتوانی برخی دیگر از مسئولان در برخورد با فساد است . هر روز بطور رسمی اخباری از فساد و مبارزه با آن منتشر می شود تا مرهمی بر این زخم آلوده باشد ؛ اما اخبار هدفدار و موذیانه که بطور غیر رسمی در رسانه های مجازی منتشر می شود به حدی است که قادر نیستند اعتماد را به جامعه تزریق نمایند . شاید لازم باشد تا بار دیگر دادگاهها و دادسراهای انقلاب , احیا و مصادیق فساد دولتی به آنها واگذار شود .

بیشترین زجر و درد از مقوله فساد متوجه دوستداران و یاران انقلاب است ؛ زیرا این جریان برای رشد و تعالی کشور بیشترین فداکاری و از خود گذشتگی را طی چهار دهه اخیر از خود نشان داده است . بنابراین سهم این جریان در مبارزه با فساد نباید نادیده انگاشته شود . جریان انقلاب اسلامی باید با سازماندهی خود بطور تخصصی نه تنها با مقوله فساد مبارزه کند بلکه با انواع نیست انگاری و پوچ گرایی نیز بطور احسن درگیر گردد .

بی تردید بنیان های هرگونه فساد بر بطلان استوار است و چنانچه در حق جویان اراده ای باشد ، توفیق الهی دور نخواهد بود . انشاءاله

                                        قدرت اله متین 8/12/96



تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

ویکی بلاگ مشاور و مترجم بازرگانی خارجی و امور بین الملل (تور لیدر تجاری) در اصفهان مدرسه دلپذیر Michelle هارمونی باران 5:30 Sophia نیلکوه رکوردز